سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! به من بینش در دینت و فهم در حکمتت و فقه در دانشت عطا فرما . [امام زین العابدین علیه السلام]

ع*ش*ق

 
 
عاشقانه . . . .(چهارشنبه 88 خرداد 13 ساعت 7:45 عصر )


لحظه نبودن نیستن ها ، اگر منت می نهی بر کلام من ، با حترام سلامت می گویم

 و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هدیه می دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

دیرروز یادگاری هایت همدم من شدند و به حرفهای نگفته من گوش دادند.

 و برایم دلسوزی کردند. البته به روش خودشان که همان سکوت تکراری بود و

یادآوری خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را می بوسیدم و گریه می کردم. زیبا ، به بزرگی مهربانی ات ببخش

 که اشکهایم دست خطت را بوسیدند. باز هم ستاره به ستاره جستجویت کردم.

ولی نیافتمت.

از کهکشان دلسپردگی من خسته شدی که تاب ماندن نیاوردی و بی خبر رفتی ؟

مهتاب کهکشان نیافتنی من ، آنقدر بی تاب دیدنت شده ام که دلتنگی ام را به قاصدک سپردم

 و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوی تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را ندیدند. قاصدک هم برنگشت.

 شاید او هم شیفته نگاه مهربانت شد. باشد،

اشکالی ندارد. تو عزیزی ، اگه یه قاصدک هم از من قبول کنی ، خودش دنیایی است.

کاش یاسهایی که برایت پرپر شدند و به سویت آمدند، دوست داشتنم را برایت آواز

کنند.کاش باران بعد از ظهرهایت، تو را به یاد اشکهای من بیندازد.

نازنین ، هر پرنده سفر کرده ای از تو می خواند و هر غنچه ای که می شکفد،

 نام تو را بر زبان می آورد. نیم نگاهی به روزهای تنهایی ام کن و

 لحظه های زرد و بی صدای مرا تو آبی و ترانه باران کن.

بگذار باز هم قاصدک ترانه های من در هوای دلتنگی تو پرواز کند.

 همین حوالی بی قراری ها باز هم گلهای بی تابی شکفته.

 زیبا ، امشب ، شام غریبان عاشقانه من و تو است. به

یادت مثل شمع می سوزم و ذره ذره وجودم آب می شود.

تو هم به یاد بی تابی هایم شمعی روشن کن و بگذار مثل من بسوزد.

مهربانی باران ، یادم کن در هر شبی که بی ستاره شد.
 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 34  بازدید

بازدیدهای دیروز:36  بازدید

مجموع بازدیدها: 189274  بازدید


» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «